به وبلاگ من خوش آمديد

نوع محرك

موسيقي

در ميان همه پاسخ هاي شنيداري برانگيخته، منحصرا فقط براي MMN مي توان از موسيقي بعنوان يك محرك موثر استفاده كرد. تقريبا هيچ نوع محدوديتي از نظر نوع موسيقي مورد استفاده براي دستيابي به پاسخ P300 وجود ندارد و بسياري از قيمت سمعك انواع آن نيز در اين زمينه امتحان شده اند، مثل تون ها، مجموعه نت ها (با فواصل خاص موسيقي) توالي مجموعه نت ها، و حتي ملودي هاي موتزارت و باخ. مجموعه مقالات فراواني در زمينه موسيقي و MMN منتشر شده اند و هنوز هم ادامه دارند. با استفاده از پاسخ MMN براي مطالعه مكانيسم هاي عصبي نهفته در نحوه درك موسيقي، توسط  موسيقي دان ها و غير موسيقي دان ها، به روشني بر دانش بنيادين عملكردهاي مغز افزوده است و علاوه بر آن شديدا مورد توجه هنرمندان و دانشمندان مختلف واقع شده است.

در واقع مطالعه در زمينه موسيقي بعنوان يك زبان بين المللي، مورد توجه بسياري از افراد غير متخصص در سرتاسر جهان قرار گرفته است. البته ارزش تشخيصي MMN  در پاسخ به محرك موسيقي در بيماران مختلف، كمتر مورد توجه بوده است و احتمالا هرگز در كانون توجه قرار نمي گيرد. بنابراين، مطالبي كه در اينجا مي خوانيد، كوتاه و سطحي هستند. براي دريافت مطالب بيشتر توصيه مي شود خواننده به متن كامل مقالات به ويژه آنها كه توسط گروه تحت نظارت دكتر Naatanen در فنلاند تهيه شده اند مراجعه  كند.

در مقدمه يكي از اين مقالات در مورد MMN (در مقايسه با ساير انواع پاسخ هاي برانگيخته شنوايي) و موسيقي، به اهميت و دورنماي مجذوب كننده آن بدين صورت اشاره شده است كه:

«تحقيقات نوروفيزيولوژيك در مورد پاسخ هاي تاخيري و توجهي مغز، از بسياري جهات جالب هستند، و هنوز به يك سوال پاسخ نداده اند؛ كه آيا براي تشكيل و فعال ساختن مكانيسم هاي عصبي دخيل در آن نيازمند توجه آگاهانه به موسيقي هستيم يا نه؟ به بيان ديگر، هنوز روشن نيست كه درك موسيقي و سلسله مراتب تون ها در كدام سطح توجه و عصبي رخ مي دهد. اين يك پرسش بسيار مهم است، زيرا ما قادريم بدون هر گونه تلاش به رمزبندي (Encoding) و تلفيق اصوات موسيقي در طول زمان بپردازيم، حتي هنگامي كه بر آن تمركز نكرده ايم و منابع ذهني و توجه خود را معطوف آن نساخته ايم ذاتا قادر به لذت بردن از موسيقي هستيم. به بيان ديگر، مكانيسم هاي عصبي نهفته در فرآيندهاي پردازشي نيمه هوشيارانه اصوات مي توانند توجه ما را به سمت رويدادهاي موسيقيايي - كه مورد علاقه شنونده است – جلب نمايند».

و به بيان نظر خود، در مورد مسير آينده پژوهش ها در زمينه MMN و موسيقي مي پردازد:

«از ديدگاه موسيقي، نحوه رشد و بلوغ درك شنيداري، و بررسي آن بوسيله پاسخ MMN در كودكان مورد توجه است. براي مثال مطالعه MMN مي تواند به كشف نقش يادگيري و استعداد ذاتي در علائق موسيقيايي ما كمك كند».

ارتباط بين ارزيابي هاي رفتاري، الكتروفيزيولوژيك، نورومتابوليك، يا نوروراديولوژيك اصوات گفتاري و چگونگي درك موسيقي را، اغلب بصورت شبكه هاي عصبي جداگانه اي كه براي درك گفتار (در مقابل درك موسيقي) تخصصي شده اند، توضيح مي دهند.

استحقاق مي‌تواند زندگي شما را تحت تأثير مخرّب خود قرار بدهد. در نهايت مردم از بودن با شما بيزار مي‌شوند. ممكن است عطاي رابطه با شما را به لقايش ببخشند يا به فكر انتقام طلبي بيفتند. همسرتان رابطه‌اش را با شما قطع مي‌كند، طرحواره درمانگر دوستان‌تان از دست شما مي‌گريزند و از كار اخراج مي‌شويد. اگر در حوزه‌ي خويشتن‌داري و انضباط فردي، مشكل داشته باشيد ممكن است سلامت جسماني شما نيز تهديد شود: زياد سيگار بكشيد، پرخوري كنيد، به مواد مخدر روي بياوريد، كمتر به دنبال ورزش و فعّاليت جسمي برويد. ممكن است اين تله‌ي زندگي پاي شما را به اَعمال بزهكارانه باز كند. مثلاً كنترل خشم خود را از دست بدهيد و با ديگران دست به يقه شويد يا در حال مستي، رانندگي كنيد. ناتواني در رعايت انضباط فردي ممكن است باعث شكست شما در دست يابي به اهداف زندگي شود. ممكن است رعايت انضباط براي انجام كارهاي ضروري، آشفتگي‌هاي زيادي را به شما تحميل كند.

افرادي كه در پذيرش محدوديت‌هاي واقع‌بينانه، مشكل دارند از آدم و عالم طلبكارند و همه چيز را سرزنش مي‌كنند. نقش خودشان در شكل‌دهي و تداوم مشكلات را ناديده مي‌گيرند و ديگران را سرزنش مي‌كنند. بنابر اين اگر در اين حوزه مسأله داريد، مشكل بتوانيد اين كتاب را تا آخر مطالعه كنيد. اين افراد توپ را به زمين ديگران مي‌اندازند و خيال خودشان را راحت مي‌كنند. آنها اعتقاد دارند كه ديگران مشكل‌آفرين و دردسرساز هستند. با اين حال ممكن است كساني كه اين كتاب را مطالعه مي‌كنند با كساني سر و كار داشته باشند كه در دام تله‌ي زندگي استحقاق يافته افتاده باشند. هيچ كدام از بيماراني كه در فصل اول اشاره شد در اين حوزه، (پذيرش محدوديت‌هاي واقع‌بينانه) مشكل نداشتند: اما با اين حال چند نفر از آنها با افرادي سر و كار داشتند كه آسيب‌زا بودند. يكي از دلايل آسيب‌زايي اين روابط اين بود كه طرف مقابل در دام تله‌ي زندگي استحقاق افتاده بود.