روش هاي طرحواره درمانگر
جورج نيز زماني كه ميخواهد به خانه برود ترس و وحشت او را فرا ميگيرد. علاوه بر اين، زماني كه جورج در خانه نيست، جسيكا مدام به او زنگ ميزند و با وي به هر دليل شروع به حرف زدن ميكند. جسيكا حتي يك بار به جورج زنگ زد و به وي گفت كه طرحواره درمانگر از جلسهي كاري مهمّ خود بيرون بيايد تا بتواند صداي وي را به خوبي بشنود و آرامش خاطر پيدا كند.
پاتريك: سي و پنج سال دارد و با زنش سخت دچار مشكل شده است زيرا زنش به زندگي مشترك پايبندي جدي ندارد.
پاتريك در زندگياش با فقدانهاي آسيبزا و جانگداز روبهرو نشده است. مشكل پاتريك اين است كه او هر روز با فقداني روبهرو ميشود. زماني كه پاتريك هشت سال داشت مادرش بادهگساري قهار بود.
پاتريك: بدترين شرايط زندگيام زماني بود كه مادرم در بادهگساري زيادهروي كرده بود. دو يا سه روز از او خبري نبود و ما در اين ترس به سر ميبرديم كه نكند گم و گور شود و اصلاً پيدايش نشود.
وقتي كه مادرم در خانه بود به دليل اين كه در بادهگساري زيادهروي ميكرد، مست لايعقل گوشهاي ميافتاد. به من توجه نميكرد، فرقي نميكرد كه در خانه باشد يا بيرون خانه، چون دائم الخمر بود، به من كاري نداشت. من تنهاي تنها بودم.
برچسب: طرحواره درمانگر، طرحواره درماني،